♥عاشقانــه♥سلطان غـ ـــم♥
آخرین سنگر سکوته! خیلی حرفا گفتنی نیست!
این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را ... اللهم عجل لولیک الفرج
می نوشم آخرین جرعه از این سال را و نگاهم خیره میماند به تقویم و ساعت که باز فرا میرسد نوروز و من تنفر وجودم را فرا میگیرد من تنفر دارم از این نوروز ها و باز سالهایم پر از درد و خستگیست حسم مرده و خودم هم همچون مرده ی متحرکی هستم که فقط راه میروم و کوک میشوم با خوردن جرعه ای اب و خوردن تکه ای نان نه ادم کوکی هستم نه مرده ی متحرک و امسال نیز همانند سالهای دیگر لحظه ی تحویل سال میروم در خواب و فراموش میکنم عید را نه ذوقی برای نو شدن و نه ذوقی برای تبریک گفتن چرا ؟ پی نوشته:قبلا عید برام خیلی مهم بود اما نمیدونم چرا دیگه دوسش ندارم و برام اهمیتی نداره یعنی الان دیگه هیچ چیز اهمیتی نداره و دوست هم ندارم به کسی تبریک بگم
قالب : بلاگفا |